امروز شش ماه و ده روز از اومدن قشنگت گذشته...
سلام عزیزم اول بوس بوس ده روز پیش من رفتم سر کار و تو رو برای اولین بار با پرستارت تنها گذاشتم اما تا درو بستم اشکام سرازیر شد و دلم برات تنگ شد... سر کار هم نتونستم تحمل کنم و زودی پاس گرفتم برگشتم پیشت... تو خواب عمیق بودی برا خودت... دوست داشتم محکم محکم بغلت کنم یه ماچ آبدار بکنمت که دلم نیومد بیدارت کنم... صبح ها حسابی دلم برات تنگ میشه... خیلی دوست دارم... تازگیا که برگشتم یرکار حسابی حسابی سرم شلوغ شده ... کاش فرصت داشتم همیشه کنارت باشم... الانم که شما باز مامانو تنها گذاشتی و لالا کردی ... الان که خوابی اینقد دلم میخواد محکم بغلت کنم که نمیدونی... بابا هم که طبق معمول تنهامون گذاشته رفته خونه مادر جون پدر جون....
نویسنده :
شهگل
21:47